گل آمــده از عــطر تــنت وام بگیرد
گیســو بــتکان تا که شـب آرام بـگیرد
حتی به سبا هم خبرت رفته که جمشید
مــایل شــده از طــرح لبت جام بگیرد
تــو لازمـه بودی که همین حس بتواند
در شــکل نــگاه تو غــزل نــام بگیرد
امــروز شــکر نــیز قـرار است بیاید
شــیرین مــن از لـحن تو الهام بگیرد
کندوی عسل خنده بزن تا لــب زنبور
از گـــوشه لبــهای تو یک کام بگیرد
تـو رود منی آبــی و آرام و بــگذار
یـک بیت هم از شعر من ایهام بگیرد
هر شب تو به آغوش بکش یاد مرا تا
در گـــرمــی آغـوش تــو آرام بگیرد
http://tomgaran.blogfa.com