زمانه وار، اگر می پسندی ام کر و لال
به سنگ فرش تو این خون تازه باد حلال
مجال شکوه ندارم ولی ملالی نیست
که دوست جان کلام من است در همه حال
قسم به تو که دگر پاسخی نخواهم گفت
به واژه ها که مرا برده اند زیر سوال
تو را ز دفتر حافظ گرفته ام یعنی که تا همیشه
ز چشمت نمی نهم ای فال
تو فصل پنجم عمر منی و تقویمم
به شوق توست که تکرار می شود هر سال
مرا ز دست تو این جان بر لب آمده هم نهایت نیست
که آسان نمی دهم به زوال
"بیا ،عبور کن
از این پل تماشایی،ببین،
ببین چگونه گذر کرده ام ز هر چه محال